به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری در ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ ش. در تهران به دنیا آمد. این شهید گرانقدر در نوجوانی در کلاسهای مذهبی که زیر نظر آیتاللَّه دکتر بهشتی برگزار میشد شرکت میکرد و شدیداً تحت تأثیر وی قرار گرفت. وی که از فرماندهان ارشد سپاه در عملیات فتحالمبین، عملیات رمضان و عملیات بیتالمقدس بود و نقشی کلیدی در آزادسازی خرمشهر داشت در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۶۱ به فیض شهادت نائل آمد.
شهید حسن باقری که به مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران معروف است، نابغهای بود که استعداد و تواناییهایش مثل بسیاری از رزمندگان جوان دفاعمقدس در عرصه جبهههای جنگ متبلور شد. او که پیش از شروع جنگ، خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی بود با دید موشکافانه یک خبرنگار به مسائل اطلاعاتی ورود کرد.
نام مستعار حسن باقری
غلامحسین افشردی، در سال ۱۳۵۹و همچنین یک سال فعالیت در روزنامه جمهوری اسلامی، توانست به استخدام اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمده و وظیفه شناسایی گروهک ها را به عهده گرفت. در این برهه نام مستعار حسن باقری برای وی انتخاب شد.
کار سخت شهید باقری در زمان بنیصدر
تا خرداد ۱۳۶۰ و زمانی که بنیصدر در رأس امور جنگ قرار داشت، میدان عمل چندانی به نیروی پاسدار و بسیج مردمی داده نمیشد. زمانی که در عملیات نصر طرح بلند پروازانه بنیصدر باعث شد تا نیروی زرهی ارتش ضربات سختی بخورد، قرار شد ارتش دیگر عملیات آفندی انجام ندهد.
محمود نصر از محققان و راویان دفاعمقدس در این خصوص میگوید: «وقتی قرار شد ما دیگر عملیات آفندی انجام ندهیم، شهید باقری نامهای به دفتر امام و شورای عالی دفاع مینویسد و میگوید نیروهای ما در لاک دفاعی فرو رفته و ما باید برای مقابله با دشمن عملیات آفندی داشته باشیم تا ابتکار عمل را در دست بگیریم.
سپاه با طرحهایی که افرادی مثل شهید باقری ارائه دادند، توانست ابتکار عمل را در عملیات محدود در دست بگیرد. از آن به بعد سپاه به طور جدی وارد صحنه جنگ شد و طرح و برنامه آماده کرد. با طرحها و مدیریت شهید باقری در عملیات الله اکبر مجموعه سازمان و ساختار سپاه به نحوی چیده شد که به عنوان یکی از ردههای مهم جنگ مطرح شد. شهید باقری این کار را در زمان بنیصدر انجام داد که سختیهای خودش را داشت.»
تصحیح فرمول غلط اطلاعات
ستاد عملیات جنوب سپاه پاسداران یا پایگاه منتظران شهادت (گلف) در بلوار شهید مدرس اهواز و در مسیر جاده رامهرمز در بخش غربی شهر قرار داشت. آن روزها بچههای واحد اطلاعات برگهای را روی یکی از دیوارهای این پادگان چسبانده بودند به این مضمون که «۲۰ درصد اطلاعات، ۸۰ درصد عملیات، ۱۰۰ درصد موفقیت» باقری این برگه را از روی دیوار کند و دور انداخت!
شاهد این ماجرا، سردار محمدجعفر اسدی فرمانده لشکر ۳۳ المهدی در دفاعمقدس بود. او در بیان خاطرات خود از شهید باقری میگوید: «اولین بار شهید حسن باقری را زمانی دیدم که وارد گلف شده بودم. دیدیم بچهای روی چهارپایه ایستاده است و دارد به دیوار نقشه میزند. اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد، این بود که این بچه تا اهواز آمده است، اما ترسیده است که وارد جنگ شود، الان هم دارد نقشه را به دیوار میزند. نقشه باید در دست باشد تا آن را ببینی. یعنی چه آن را به دیوار میزند.»
او ادامه میدهد: «دیدم همین پسر جوانی که من روی آن حساب باز نمیکنم، کاغذ A۴ را که واحد عملیات روی آن نوشته بود: «۲۰درصد اطلاعات با ۸۰ درصد عملیات یکی است و این مساوی است با پیروزی صددرصد»، با دقت از روی در اطلاعات برداشت. گفتم برادر برای چی این را برمی داری؟ گفت این فرمول غلط است. گفتم یعنی چی غلط است؟ گفت آقا این فرمول نوشته است ۲۰درصد اطلاعات. اطلاعات باید صد درصد باشد با ۲۰ درصد اطلاعات نمیشود کاری کرد.»
حسن نبود خرمشهر آزاد نمیشد
عملیات فتح خرمشهر یک ماه بعد از اتمام فتحالمبین آغاز شد. در این عملیات نیز شهید باقری جزو ارکان اصلی پیروزی رزمندگان در آزادسازی خرمشهر بود. سردار شهید حاجقاسم سلیمانی درخصوص نقش شهید باقری در عملیات الیبیتالمقدس میگوید: «در خرمشهر، شب عملیات من یکی یکی نگاه کردم، وقتی ما در مرحله دوم گیر کردیم، خب بیست و خردهای روز طول کشید عملیات خرمشهر تا فتحش. مرحله دومی که طراحی شد همه بریده بودند. یک جلسهای در قرارگاه فتح گرفته بودیم. نظر همه فرماندهان این بود که ما عملیات را باید متوقف و بازسازی بکنیم.
حسن (باقری) بلند شد. رو کرد به فرماندهان با آن زبان برانش گفت «کجا برویم؟ ما به این مردم ۲۰ روزه داریم قول میدهیم خرمشهر محاصره است، ما روی داریم برگردیم؟» با این صحبتهای حسن، همه سرشان را زیر انداختند. بعد گفت «ما تا خرمشهر را آزاد نکنیم از اینجا نمیرویم.» همه آن تصمیم عوض شد. همه حرفهایی که جمعبندی نظرات تمام فرماندهان درگیر بود، عوض شد. فردای بعدش خرمشهر آزاد شد و من مطمئنم اگر حسن نبود در آن صحنه ما در آن مقطع قطعاً خرمشهر را آزاد نمیکردیم.»
فعالیت شهید حسن باقری در دوران جنگ و نحوه شهادت
هنگامی که دشمن بعثی از عراق حریم وطن را شکسته و بدنبال دست درازی به خاک و جان و مال این سرزمین بوند، حسن جبهه فرهنگی و سیاسی را رها کرده و جهاد در راه خدا را انتخاب نمود. وی با استعداد و نبوغی که از خود نشان داد در زمره فرماندهان سپاه قرار گرفت.
در دی ماه سال ۱۳۵۹ مسئولیت یکی از معاونت های ستاد عملیاتی جنوب بر عهده وی بود. او در دوران جنگ و بخصوص در عملیات های امام مهدی علیه السلام، فتح، الله اکبر و دهلاویه نقش بسزایی ایفا نمود. علاوه بر این در عملیات ثامن الائمه هدایت محورهای دارخوین و جاده ماهشهر را به عهده داشت.
فرماندهی لشکر نصر در عملیات طریق القدس سپاه و فرماندهی قرارگاه مشترک عملیاتی به هنگام آزادسازی خرمشهر را عهده دار بود. علاوه بر این در تصرف دو شهر کلیدی شلمچه و خرمشهر نیز سخت ترین و سنگین ترین وظایف را به دوش میکشید.
آخرین مسئولیت وی در سپاه، جانشینی فرماندهی یگان زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. در نهایت وی در چهارم بهمن ماه سال ۱۳۶۱ به هنگام عملیات شناسایی در محور عملیاتی والفجر با برخورد خمپاره به سنگر دیده بانی به دیدار حق شتافت.
خاطره ای از توجه شهید باقری به نماز
از همرزمان شهید باقری نقل شده که: برای ترمیم سنگرها رفته بودیم که وقت نماز شد. شهید باقری گفتند: اول نماز بخوانیم. ولی یکی از بچه ها گفت: اینجا خطرناک است، بهتر است وقتی به جای امنی رفتیم نماز بخوانیم.
شهید باقری در جواب گفتند: کسی که به جبهه می آید نماز اول وقت را رها نمی کند. سپس خود شروع به خواندن نماز کرد. آتش دشمن بر سر ما لحظه ای قطع نمی شد. ما وحشت زده شده بودیم، ولی او به آرامی و بدون عجله نمازش را می خواند. نمازش سرشار از لذت و عشق به خدا بود.
مرگ دست خداست!
شهادت با ذکر یا صاحب الزمان (عج)
«اشخاصی که در محل انفجار بودند، بدنهایشان خیلی آسیب دید و همه پنج نفر حاضر در سنگر در نهایت به شهادت رسیدند. البته کسانی که عقبتر بودند، آسیب کمتری دیدند.
مجید بقایی و حسن باقری در آن لحظه زنده بودند، اما مجید پایش قطع شده بود. آنها را سوار جیپ کردیم، ۱۰ دقیقه بعد مجید بقایی به شهادت رسید. همچنین ترکشهای زیادی به بدن حسن باقری برخورد کرده و موج انفجار رگهای بدنش را نابود کرده بود. حسن در مسیر ذکر «یا صاحب الزمان (عج)» و «یا حسین (ع)» بر سر زبان داشت. آنها را به مقر یگان امامرضا (ع) رساندیم. آمبولانسی داشتند که سرم داخل آمبولانس را برداشتیم و به بدن حسن وصل کردیم. من تماس گرفتم و یک بالگرد به کمک ما آمد. حسن را سوار بالگرد کردیم. بالگرد در اندیمشک بر زمین نشست، اما حسن در راه بیمارستان به شهادت رسید و به دیدار معبودش رفت. نتیجه کارهای اطلاعاتی نیز این شد که ما در آن منطقه عملیات نکنیم و آماده عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر یک شدیم.»